صفحه 2 از 2 شناسايي، درك و مديريت فرايند هاي مرتبط به هم بعنوان يك سيستم، كارآيي و اثربخشي سازمان را در دستيابي به اهداف خود بهبود مي بخشد. مديريت سيستمي با يكپارچه و مرتب نمودن فرايندها بعنوان بهترين روش دستيابي به نتايج مورد نظر، سازمان را از قابليت تمركز تلاش بر روي فرايندهاي كليدي برخوردار مي سازد و در ذينفعان سازمان اعتماد سازي به سازگاري، كارآمدي و اثربخشي سازمان را ايجاد نموده و توسعه مي بخشد. بكارگيري اصل رويكرد سيستمي به مديريت در سازمان عموما باعث مي گردد كه: - يك سيستم براي دستيابي به اهداف سازماني در بهترين حالت كارآمدي و اثربخشي آن پايه ريزي گردد.
- بستگي دو طرفه بين فرايندهاي سيستم درك گردد.
- نقش ها و مسووليت هاي مورد نياز براي دستيابي به اهداف مشترك بهتر درك گرديده و از اين بابت موانع بين بخشي كاهش يابد.
- قابليت هاي سازماني درك شده و قيود منابع قبل از عمل ايجاد گردد.
- تعريف و هدف گذاري براي اينكه فعاليت هاي ويژه در يك سيستم چگونه بايد عمل نمايند.
- سيستم بر پايه اندازه گيري ها و ارزيابي هايش به صورت مستمر بهبود يابد.
اصل ششم: بهبود مستمر (Continual improvement)بهبود مستمر عملكرد سراسري سازمان بايد يك هدف پايدار براي آن سازمان باشد. در اين حالت قابليت سازماني بهبود يافته، مزيت عملكردي هر سازمان خواهد گرديد و همترازي فعاليت هاي بهبود در تمامي سطوح سازمان به منظور تصميم گيري راهبردي ايجاد خواهد گرديد و در نهايت با اصل قراردادن بهبود مستمر در سازمان انعطاف براي واكنش در برابر فرصت ها پديد خواهد آمد. بكارگيري اصل بهبود مستمر در سازمان عموما باعث مي گردد كه: - يك رويكرد جامع و سازگار در تمام سازمان براي بهبود مستمر عملكرد بكارگرفته شود.
- منابع انساني آشنا به روش ها و ابزار بهبود مستمر تامين گردد.
- بهبود مستمر در محصولات، فرايندها و سيستم ها يك هدف مشترك براي يكايك كاركنان سازمان تعريف گردد.
- مقاصدي براي هدايت و اقداماتي براي ردگيري بهبود مستمر ايجاد گردد.
- بهبود هاي صورت گرفته، تشخيص داده شده و تصديق گردند.
اصل هفتم: تصميم گيري بر مبناي واقعيت ها (Factual approach to decision making)در هر سازمان تصميمات موثر بر مبناي تجزيه و تحليل داده ها و و توليد اطلاعات ميسر است. تصميمات آگاهانه، افزايش توانايي براي اثبات اثربخشي تصميمات گذشته بر مبناي مراجع و سوابق واقعي و همچنين افزايش توانايي براي بازنگري، به چالش كشيدن و تغيير عقايد و تصميمات از جمله مزاياي بكارگيري اصل تصميم گيري بر مبناي واقعيت ها است. بكارگيري اصل تصميم گيري بر مبناي واقعيت ها در سازمان عموما باعث مي گردد كه: - از كفايت و دقت داده ها و اطلاعات اطمينان حاصل گردد.
- داده ها براي كساني كه به آنها نياز دارند در دسترس باشد.
- داده ها و اطلاعات با استفاده از روش هاي معتبر تجزيه و تحليل شوند.
- تصميم گيري و اقدامات اجرايي بر مبناي تجزيه و تحليل واقعي در كنار تجارب و بصيرت صورت پذيرد.
اصل هشتم: ارتباط سودمند و دوطرفه با تامين كنندگان (Mutually beneficial supplier relationships )سازمان و تامين كنندگان آن به يكديگر وابسته هستند و رابطه سودمند و دو طرفه، توانايي هر دو را براي ايجاد ارزش افزايش مي دهد. افزايش توانايي ايجاد ارزش براي هر دو طرف در نتيجه انعطاف و سرعت در پاسخگويي به تغييرات بازار يا نيازها و انتظارت مشتريان ايجاد مي گردد و باعث بهينه نمودن هزينه ها و منابع خواهد گرديد. بكارگيري اصل ارتباط سودمند و دوطرفه با تامين كنندگان در سازمان عموما باعث مي گردد كه: - ارتباطي متوازن بين ملاحظات كوتاه مدت و بلند مدت ايجاد گردد.
- تخصص ها و منابع بين يكديگر به اشتراك گذاشته شود.
- • تامين كنندگان كليدي شناسايي و انتخاب گردند.
- ارتباطات شفاف و آشكار بر قرارگردد.
- اطلاعات و طرح هاي آينده به اشتراك گذاشته شود.
- تشريك مساعي در توسعه و بهبود فعاليت ها صورت گيرد.
- تامين كنندگان براي تشخيص بهبودها و موفقيت ها تشويق شده و دلگرم گردند.
|